سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به کسى که در محضر او أستغفر اللّه گفت ، فرمود : ] مادر بر تو بباید گریست مى‏دانى استغفار چیست ؟ استغفار درجت بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است : نخست پشیمانى بر آنچه گذشت ، و دوم عزم بر ترک بازگشت ، و سوم آن که حقوق مردم را به آنان بپردازى چنانکه خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازى ، و چهارم اینکه حقّ هر واجبى را که ضایع ساخته‏اى ادا سازى و پنجم اینکه گوشتى را که از حرام روییده است ، با اندوهها آب کنى چندانکه پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ، و ششم آن که درد طاعت را به تن بچشانى ، چنانکه شیرینى معصیت را بدان چشاندى آنگاه أستغفر اللّه گفتن توانى . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----19347---
بازدید امروز: ----6-----
بازدید دیروز: ----1-----
متولد عرفات

 

نویسنده:
جمعه 86/11/12 ساعت 1:0 عصر

 یک صدای زیبا که هر سال تکرار می شود ، صدای سنگسار شیطان است در رمی جمرات

صدایی که هر سال توان انسان را یاد آور می شود و مارش نظامی جهاد اکبر است در عالم!

سنگسار عظیم است و غریب

عظیم چون بندگان خدا همه با هم به میدان آمدند

و

غریب چون من نمی فهمم این آهنگ را باید یک عمر نواخت، چه با جمع و چه تنها

 سنگسار هم قوانین خودش را دارد!

می دانی اگر نیت نکنی، هر چه بزنی ، حساب نیست!

اگر قدرتت را جمع نکنی و با شتاب پرتاب نکنی ، نمی خورد ! حتی اگر در مقابل  شیطان ایستاده باشی

باید جنگید ، لطافتی در کار نیست

این قانون دنیای دنی است

آرامش بعد ازجنگ در قرب است نه در اینجا

 

 افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

 

 سرمایه  زکف رفت وتجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه مطاعی نخریدیم

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
جمعه 86/10/28 ساعت 1:22 عصر

شاید مُحرم ,  مُحرِم شدن نیاز داشت !

آخر خدا اسماعیل را به ابراهیم بخشید تا در کربلا همه عشق را در کنار هم, به کائنات نشان دهد.

همه بلا و مصیبتها به حسین هبه شد و او شد سرور شهیدان!

 

ولی در عجبم که چرا  ذات انسان چنین است !

کوه جبل الرحمه , عصر عرفات سپید است از بندگانی که آنروز همه شامل رحمت خدا شده اند بلا شک.

همه آنها جمعند به خاطر قربانی که قربانی نشد!

اما چطور در برابر چشمشان دیدند حسین به قربانگاه می رود برای دین

و به خود نیامدند

و عبرت نگرفتند                                                                                                         

چرا کسی نپرسید که مگر به مشعر نمی آیی؟!

آنروز بهترین جای جدا شدن از جمع آنان که هنوز اندر خم یک کوچه اند ! عرفات بود

و بهترین طریق برای نشان دادن هدف و مسیر حق

آخرجنس خاک عرفات پاک است

اما حسین کاری کرد که خاک کربلا برتر شود

 

و اما من

من هم مثل مردم آنروز, بعد از قرنها, هنوز قربانی کردن را نیاموخته ام.

خوشا به حال آنانکه آموختند و چه نیکو درس پس دادند.

قربانی فرزند آدم

" ای خدای بزرگ ، ای آنکه نمونه ی بزرگی چون حسین علیه السلام را به جهان عرضه کرده ای، ای آنکه برای اتمام حجت به کافران وجودت... سیاهی ها و تباهی ها را به آتش وجود حسین ها روشن نموده ای، ای آنکه راه پرافتخار شهادت را، برای آخرین راه حل انسانها باز کرده ای، ای خدا، ای معشوق من، ای ایده آل آرزوهای مردم عارف، به من توفیق ده تا مثل مخلصان و شیفتگان ، در راهت بسوزم و ازین خاکستر مادی آزاد گردم. ای حسین علیه السلام، من برای زنده ماندن تلاش نمی کنم و از مرگ نمی هراسم ، بلکه به شهادت دل بسته ام و از همه چیز دست شسته ام ، ولی نمی توانم بپذیرم که ارزشهای الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار ماده پرست شده است.

قبول شهادت مرا آزاد کرده است، من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم.

خدایا ابراهیم را گفتی که عزیز ترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربانی کرد...

هنگامی که پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار . ابراهیم آزمایش خود را داد، ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربانی شود، زمان زیادی گذشت تا قربانی کاملی که عزیزترین فرزندان آدم بود، به درجه ارزش قربانی شدن رسید، و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود. خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه به سوی قرارگاه عشق حرکت کردم... اما تو می خواستی که این قربانی هر چه باشکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی... و مرا در آتش اشتیاق منتظر گذاشتی..."

 

شهید دکتر مصطفی چمران

 

 

 

 

 

 

 

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
جمعه 86/10/21 ساعت 11:35 عصر

نمی دانم ایشان چگونه وداع کرد, آنهم با مدینه!

مدینه ای که پیامبر کنار ابوبکر و عمر است!

مدینه ای که مادرش را شب مخفیانه زیارت می کند!

پدرش هم که نیست

برادرش را هم که تیر باران کردند.

 

اما دین واجب تر بود

وداع کرد و رفت

ای کاش ذره ای امید به زیارت دوباره مدینه النبی داشت

آخر امثال من هم وقتی از مدینه می روند انگار دارند جانشان را می گیرند

حاضر بودم جانم را بدهم ,اینقدر که وداع با مدینه سخت است

دیگر غربتش هم برایت یک دنیا می ارزد

آخر آنجا جزو دنیا حساب نمی شد

آنجا بهشتی بود که ما صاحبخانه اش را گم کرده بودیم

اگر امید به دیدار کعبه نبود ,اگر آنجا خانه خالقم نبود , اگر حج نبود و اگر امید به زیارت دوباره مدینه نبود ما هم توان وداع نداشتیم

                                                                      اما افسوس که ایشان هیچ امیدی نداشت ....

    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
سه شنبه 86/10/18 ساعت 10:12 عصر

من نمی دانم چرا صبر زیاد را به حضرت ایوب نسبت داده اند!

غربت مدینه را دیده ای؟

این غربت ازآن روز که در آتش گرفت تا به حال مدینه را فرا گرفته

نمی دانم مدینه صبور تر است یا منتقم سیلی فاطمه!

در مدینه شیعیان و حتی محبان لحظه ای از این غم در امان نیستند

ولی شاید مدینه لحظه ای آرام گرفت

زمانی که هزاران شیعه در بین الحرمین در شب جمعه گرد هم آمدند تا دعای کمیل بخوانند 

و

قاری بلند خواند

انا اعطیناک الکوثر..........

من فکر می کنم

یا اماه!زیبا ترین نام فاطمه است زمانی که دیگر جز دست رو به آسمان و غم دل هیچ در چنته نداری!

 

 

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
سه شنبه 86/10/18 ساعت 11:7 صبح

همیشه فکر می کردم جوردیگری باید رفت,باید از مدتها قبل آماده شد,رسم بندگی آموخت و بندگی کرد تا رخصت دهد,تا لا لبیک نگوید!

اما دیگر این اعتقاد را ندارم

باید او بخواهد ,ارادی نیست,قسمتی نیست,همت وخواستن اثری ندارد,

فقط و فقط دعوتی است

هرکس را می بینی داستانی دارد ,قصه ای فقط برای خودش و بهانه ای برای دعوتش

و عظمت را به تو نشان می دهند

به قول شریعتی اسرار آمیز ترین و سمبلیک ترین عبادت

و متحیر می شوی از این سر بر ملا نشده!

زیباست و عظیم

وصف ناشدنی!

و من آنقدر تهی بودم که حلالیت می طلبیدم ازخالقم ,از امامم ,از پیامبرم ....

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زندگی
    من نگرانم...
    شاید سلام
    پایان
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •