• وبلاگ : متولد عرفات
  • يادداشت : شايد سلام
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شوق زندگي تنها گذرنامه زندگي است

    در گذرگاه زمان به دوردستها مي نگرم
    به آن سو ،به آن نا كجا ،به آن ناپيدا......
    به آنجا كه مي خواهم لحظه اي را بي دغدغه در آن مكان رويايي سپري كنم
    خود را به دستهاي مهربان نسيم مي سپارم تا مرا با خود به آغوش آسمان ببرد
    به آن اوج ،به آن دست نيافتني....
    از كوچه پس كوچه هاي شهرم پر مي گشايم و به جاي ديگر هجرت مي كنم
    به جايي كه بتوانم عشق را بي ريا بيابم و آن را عاشقانه در كنج خلوت خانه ي دلم جاي دهم
    به جايي قدم مي گذارم كه آسمان محبتش بي منت و خورشيد شفقتش بي ريا باشد
    مي روم به جايي كه نامش را نمي دانم
    ولي اين را باور دارم كه درآنجا نسيم بي رحمانه شاخه ي نازك وجودم را نخواهد شكست و
    زمانه ي بي مروت گلبرگهايم را با خنجر زهر آلود و بي عاطفه اش پرپرنخواهد كرد
    و زير پاهاي سنگين و خشك شده از احساس لگد مال نخواهد نمود
    مي روم آنجا كه عطر اقاقي ها مصنوعي نباشد،
    صداي چكاوك ها از روي اجبار بر فضا طنين انداز نشده باشد
    و تولد گلبرگها و شكوفايي از روي اجبار نباشد
    مي روم به آنجا كه فدا شدن ارزش داشته باشد و
    خاكسپاري عشق در خلوت خانه ي دل بي مراسم سوزناك برگذار شود