سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----19441---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----11-----
متولد عرفات

 

نویسنده:
شنبه 87/3/11 ساعت 11:1 عصر

بد جوری داره روزها می گذره

هر روز می خواهم چیزی بنویسم ولی نمی دونم چرا زود شب می شه

و من مطئنم که حرفی برای گفتن ندارم

شاید

به خاطر اینه که فکر می کردم خدا منو دوباره آورده و دیگه یه فرق اساسی کردم

اما هر چه گذشت دیدم که اوضاعم هنوز خیلی خراب

و هنوز اندر خم یک کوچه ام

همین

ولی تازه گی ها دارم داستان زندگی ام رو نگاه می کنم بدون گفتن ای کاش ....

و به دنبال چرایی اتفاقات و نتایج آنها

اینکه چی شد...چرا ...به قول بعضی ها هدیه الهی آن چی بود؟

خوب بود یا بد

خیر بود ؟

و شاید چند سال دیگه , به امروز فکر کنم

که چرا این روزها  بدون اینکه بفهمم چی داره می گذره ؛ گذشت

بدون اینکه حتی فکر کنم آیا من نمی تونم شرایط خودم رو عوض کنم ؟

اصلا از دست خودم کاری بر من آید یا همش تقصیر مه و ماه و خورشید و فلک است.....

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زندگی
    من نگرانم...
    شاید سلام
    پایان
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •