اگه من یه کلبه توی جنگل داشتم ، یه کلبه کوچیک شاید مثل کلبه آقا خرس توی فیلم گلنار!که نزدیک یه رودخونه یا دریاچه بود
و یه دختر 2 ساله داشتم که باهاش همه کودکی ام رو مرور می کردم و مثل یه دختر بزرگش می کردم
و اگه یه جایی درس می دادم در مورد نحوه فکر کردن یا مدیریت یا بازاریابی
و اگه خیلی خوب می تونستم درس بخونم و سیستم طراحی کنم
و هرشب بجای وقت تلف کردن بتونم کتاب بخونم
و اگه یه دوستی داشتم که حرفهام رو از چشمام می خوند و هی قرار نبود توضیح بدهم
و اگه یه جایی پیدا می کردم که جدا از زرق و برق دنیا فقط آدم بتونه خودش رو زندگی کنه و بقیه خودش رو به تنهایی بخوان