نمی دانم ایشان چگونه وداع کرد, آنهم با مدینه!
مدینه ای که پیامبر کنار ابوبکر و عمر است!
مدینه ای که مادرش را شب مخفیانه زیارت می کند!
پدرش هم که نیست
برادرش را هم که تیر باران کردند.
اما دین واجب تر بود
وداع کرد و رفت
ای کاش ذره ای امید به زیارت دوباره مدینه النبی داشت
آخر امثال من هم وقتی از مدینه می روند انگار دارند جانشان را می گیرند
حاضر بودم جانم را بدهم ,اینقدر که وداع با مدینه سخت است
دیگر غربتش هم برایت یک دنیا می ارزد
آخر آنجا جزو دنیا حساب نمی شد
آنجا بهشتی بود که ما صاحبخانه اش را گم کرده بودیم
اگر امید به دیدار کعبه نبود ,اگر آنجا خانه خالقم نبود , اگر حج نبود و اگر امید به زیارت دوباره مدینه نبود ما هم توان وداع نداشتیم