شاید مُحرم , مُحرِم شدن نیاز داشت !
آخر خدا اسماعیل را به ابراهیم بخشید تا در کربلا همه عشق را در کنار هم, به کائنات نشان دهد.
همه بلا و مصیبتها به حسین هبه شد و او شد سرور شهیدان!
ولی در عجبم که چرا ذات انسان چنین است !
کوه جبل الرحمه , عصر عرفات سپید است از بندگانی که آنروز همه شامل رحمت خدا شده اند بلا شک.
همه آنها جمعند به خاطر قربانی که قربانی نشد!
اما چطور در برابر چشمشان دیدند حسین به قربانگاه می رود برای دین
و به خود نیامدند
و عبرت نگرفتند
چرا کسی نپرسید که مگر به مشعر نمی آیی؟!
آنروز بهترین جای جدا شدن از جمع آنان که هنوز اندر خم یک کوچه اند ! عرفات بود
و بهترین طریق برای نشان دادن هدف و مسیر حق
آخرجنس خاک عرفات پاک است
اما حسین کاری کرد که خاک کربلا برتر شود
و اما من
من هم مثل مردم آنروز, بعد از قرنها, هنوز قربانی کردن را نیاموخته ام.
خوشا به حال آنانکه آموختند و چه نیکو درس پس دادند.
" ای خدای بزرگ ، ای آنکه نمونه ی بزرگی چون حسین علیه السلام را به جهان عرضه کرده ای، ای آنکه برای اتمام حجت به کافران وجودت... سیاهی ها و تباهی ها را به آتش وجود حسین ها روشن نموده ای، ای آنکه راه پرافتخار شهادت را، برای آخرین راه حل انسانها باز کرده ای، ای خدا، ای معشوق من، ای ایده آل آرزوهای مردم عارف، به من توفیق ده تا مثل مخلصان و شیفتگان ، در راهت بسوزم و ازین خاکستر مادی آزاد گردم. ای حسین علیه السلام، من برای زنده ماندن تلاش نمی کنم و از مرگ نمی هراسم ، بلکه به شهادت دل بسته ام و از همه چیز دست شسته ام ، ولی نمی توانم بپذیرم که ارزشهای الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار ماده پرست شده است.
قبول شهادت مرا آزاد کرده است، من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم.
خدایا ابراهیم را گفتی که عزیز ترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربانی کرد...
هنگامی که پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار . ابراهیم آزمایش خود را داد، ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربانی شود، زمان زیادی گذشت تا قربانی کاملی که عزیزترین فرزندان آدم بود، به درجه ارزش قربانی شدن رسید، و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود. خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه به سوی قرارگاه عشق حرکت کردم... اما تو می خواستی که این قربانی هر چه باشکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی... و مرا در آتش اشتیاق منتظر گذاشتی..."
شهید دکتر مصطفی چمران