سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ارزش نعمتها تنها از سنجش با ضدشان شناخته می شود . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----19362---
بازدید امروز: ----21-----
بازدید دیروز: ----1-----
متولد عرفات

 

نویسنده:
دوشنبه 87/5/21 ساعت 10:5 عصر

متاسفانه یا خوشبختانه :من دارم 26 ساله می شم!

این فکر منو می ترسونه،مضطرب می کنه

منو به خودم می یاره که نرجس زندگی نکردی،زندگی کن

دارم فکر می کنم تازگیها زندگی چیه؟

دین؟بندگی؟علم ؟دنیا داری ؟روزمرگی؟خانواده؟ورزش؟سفر؟کار؟رییس بودن ؟مدیر بودن؟دستور دادن؟فکر کردن؟

همش؟

نمی دونم هنوز

ولی امیدوارم چند سال دیگه غصه زندگی نکردن تو این روزها رو نخورم

راستی امیدوارم شما از خدا همیشه کادوی تولد بگیرین

به من3 بار کادو داد!

کادوی فراموش نشدنی

خدایا به خاطر بودنت ممنونم و به خاطر اینکه به من لطف کردی که حس کنم که هستی بسیار ممنون


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
سه شنبه 87/5/15 ساعت 3:20 عصر

دیگه دلم داره برای خدا می سوزه

امام زمانمون رو که به خاطر بدیهای امثال من نمی تونه نشونمون بده ...

قبلا کل شیعه ها یه مرجع قدرتمند داشتند

بعد هی قدرتها کمتر شد...

چند تا شدند

الان به نسبت همیشه خیلی مرجع تقلید داریم

که با هم اختلاف های فتاوای زیادی دارند

اما متاسفانه

ما همون فتوا می دیم  

دین ما از همه دین های دنیا کامل تر و روشن فکر تر است

و خدای ما

به ما خیلی اختیار داده تا اصول دین رو قبول کنیم

توی فقه هم گفته بپذیر بنده من

ولی باز ما هممون فتوا می دیم

ولی حضرت محمد هم اول بنده بود بعد رسول خدا ....

اسلام یعنی تسلیم.والسلام

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
چهارشنبه 87/5/9 ساعت 9:12 عصر

من اعتراف می کنم تا حالا همه این حرف ها رو به خدا گفتم ، ولی چون من گوش شنوا ندارم ‍‍، صبر نکردم جواب خدا رو بشنوم

گفتم: خسته‌ام  

گفت: لاتقنطوا من رحمة الله    

.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

 

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای! 

گفت: فاذکرونی اذکرکم     

.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

 

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ 

گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا

.:: تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشد (احزاب/63) ::.

 

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟ 

گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله

.:: کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109) ::.

 

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!

گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم    

.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

 

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...  اصلا چطور دلت میاد؟   

گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم     

.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه – مهربان است (بقره/143) ::.

 

گفتم: دلم گرفته  

گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا     

.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا  شاد باشند (یونس/58) ::.

 

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله   

گفت: ان الله یحب المتوکلین     

.:: خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159) ::.

 

گفتم: خیلی چاکریم!   

ولی این بار، انگار گفتی: حواست را  خوب جمع کن! یادت باشد که:

گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره

.:: بعضی از مردم خدا را  فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/11) ::

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم ؛

گفت: فانی قریب

.:: من که نزدیکم (بقره/???) ::.

 

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم

گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال 

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/???) ::.

 

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد! 

گفت: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

.:: دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/??) ::.

 

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی

گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

.:: پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/??) ::.

 

گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری  می‌توانم بکنم؟     

گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

.:: مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/???) ::.

 

گفتم: دیگر روی توبه ندارم 

گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب    

.:: (ولی) خدا عزیزو دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/?-?) ::..

 

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟ 

گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/??) ::.

 

گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟ 

گفت: و من یغفر الذنوب الا الله      

.:: به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/???) ::.

 

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ...  توبه می‌کنم

گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/???) ::.

 

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک     

گفت: الیس الله بکاف عبده

.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/??) ::.

 

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟ 

گفت:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان  است. (احزاب/??-??) ::.

 

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد 

گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه   

.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

 

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم 

گفت : نحن اقرب الیه من حبل الورید

..:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

 

گفتم : ...

گفت : ... 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
جمعه 87/5/4 ساعت 1:25 عصر

با صد هزار مردم تنهایی

بی صد هزار مردم تنهایی 

تنها بدنیا می آیی

تنها می میری

تنها به سوالات نکیر و منکر پاسخ می دهی 

ولی ناچاری اجتماعی زندگی کنی ............


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
چهارشنبه 87/5/2 ساعت 8:52 عصر

امروز دوستم یه متنی برام فرستاد که همه حرفهای روحم با هم بود، همش با هم

برای همین بدون دستکاری اینجا آوردم:

مغایرتهای زمان ما

 

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر

مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم 

متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر

بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می کنیم، خیلی زود عصبانی می شویم، تا دیروقت بیدار می مانیم، خیلی خسته از خواب برمی خیزیم، خیلی کم مطالعه می کنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم و خیلی بندرت دعا می کنیم 

چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم

زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان 

ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم

ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم

فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را

بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام  می رسانیم

عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر

کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم

اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی 

فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده 

بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است

در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید 

زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید 

زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است 

از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید 

عباراتی مانند ”یکی از این روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم ”یکی از این روزها“ بنویسیم همین امروز بنویسیم 

بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که می تواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید 

هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد

 

 

 


    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زندگی
    من نگرانم...
    شاید سلام
    پایان
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •