سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نخستین عوض بردبار از بردبارى خود آن بود که مردم برابر نادان یار او بوند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----19350---
بازدید امروز: ----9-----
بازدید دیروز: ----1-----
متولد عرفات

 

نویسنده:
سه شنبه 87/8/21 ساعت 10:33 عصر

در جوانی به شیر همی گفتم ،
شیر اگر پیر هم شود شیر است

وقت پیری به شیر می گفتم ، پیر
اگر شیر هم شود پیر است 

چقدر بزرگ شدن سخت شده

بچه بودیم بهمون می گفتن غذا
بخور بزرگ بشی ؛چون مامانمون می خواست ما بزرگ بشیم و ما هم می خواستیم کارهای
بزرگ ترها رو بکنیم!

و حالا بزرگ شدیم

الان باید درد بکشیم ؛ رنج
ببریم ؛ از کوه بی افتیم توی دره ؛ به هرطنابی دست می زنیم پاره بشه ؛و هزاز تا
درد دیگه
  ؛
اینقدر کم بیاریم که با خدا دعوامون بشه و سرش
  داد بزنیم ؛

و همه اینها برای اینه که خدا
می خواهد ما بزرگ بشیم !

یادش به خیر

2 ساعت دیگه ؛یک سال پیش من به
سفری رفتم که همیشه برایم آرزو بود و فکر می کردم جور دیگری اتفاق می افته

و غافل از اینکه همه چیز فقط
همیشه طبق میل خدا اتفاق می افته و بس!

و الان بعد از یک سال ؛ می گم
ای کاش آدم بتونه بندگی کنه و فقط دور خود خدا بگرده

 

نه زمان ، آن زمان است و نه
عطای این بار مثل آن عطا ست ، عطای جدید می دهند که بزرگتر است .

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
دوشنبه 87/8/13 ساعت 10:8 عصر

اگه من یه کلبه توی جنگل داشتم ، یه کلبه کوچیک شاید مثل کلبه آقا خرس توی فیلم گلنار!که نزدیک یه رودخونه یا دریاچه بود

و یه دختر 2 ساله داشتم که باهاش همه کودکی ام رو مرور می کردم و مثل یه دختر بزرگش می کردم

و اگه یه جایی درس می دادم در مورد نحوه فکر کردن یا مدیریت یا بازاریابی

و اگه خیلی خوب می تونستم درس بخونم و سیستم طراحی کنم

و هرشب بجای وقت تلف کردن بتونم کتاب بخونم

و اگه یه دوستی داشتم که حرفهام رو از چشمام می خوند و هی قرار نبود توضیح بدهم

و اگه یه جایی پیدا می کردم که جدا از زرق و برق دنیا فقط آدم بتونه خودش رو زندگی کنه و بقیه خودش رو به تنهایی بخوان

وای اگه من همه اینها رو داشتم ؛حتما از ذوق می مردم!!!

    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
شنبه 87/7/27 ساعت 10:26 عصر

این نقل قول هدیه ای است از طرف من به همه دوستهای عزیزم !

برای آدم نابینا الماس و شیشه یکی است.اگر کسی قدرت را ندانست،فکر نکن تو شیشه ای،بدان که او کور است!


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
جمعه 87/7/26 ساعت 1:42 عصر

شنیدی می گن از هر چی بدت بیاد ،سرت می یاد!

من از رندی خیلی بدم می آید،فکر می کنم آدم اگه رند باشه هر روز یه شاهکار جدید خلق می کنه و پدر طرف مقابل رو در می آره

و شاید به راحتی و بدون هیچ تبصره ای معتقد باشه که هدف وسیله رو توجیه می کنه!و حالا پدر تو رو هم مسلما یه روزی با این اعتقاد در بیاره

نمی دونم چرا ولی من از این رفتار خیلی خیلی بدم می آید.

و چون دنیا می خواهد حال آدم رو همیشه بگیره! من مدتی گیر آدم رندی افتاده بودم که نه راه پس داشتم و نه راه پیش ، و هیچ کس نمی فهمید این آدم رندی می کنه بجز خودم !

نمی دونم چه طوری می شه از دست این دنیای دنی فرار کرد ؛دنیای خیر و شر که از وقتی به ما رسید  خیرش ته کشیده بود!ولی اعتراف می کنم بدترین تجربه زندگیم بود و حتما روزی از خدا می پرسم حکمتش چی بود؟!


    نظرات دیگران ( )
نویسنده:
جمعه 87/7/26 ساعت 12:4 عصر

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم 

 گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم

 یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم

 یادمان یاشد اگر خاطرمان تنها ماند

 طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

دکتر علی شریعتی


    نظرات دیگران ( )
   1   2   3   4      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زندگی
    من نگرانم...
    شاید سلام
    پایان
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •